سایت تفریحی سرگرمی آموزشی ناگهان


کانال سروش

زمانی که جناب خان با صدا پیشه‌اش دست به یقه می‌شود!


سایت ناگهان

جناب خان یک دوره گرد لبوفروش است که معلوم نیست چند سال دارد اما به گفته صداپیشه اش محمد بحرانی، این شخصیت عروسکی جنوبی به دهه ۶۰ و حتی ۵۰ تعلق دارد و از گذشته ای تلخ هم برخوردار است.


به گزارش سایت ناگهان، محمد بحرانی  صدا پیشه جناب خان، متولد ۱۳۶۰ و فارغ التحصیل تئاتر است و البته غیر از حرفه تئاتر، موسیقی را هم دنبال کرده و نوازنده ساز است.


او در گفت‌وگویی به بیان نحوه شکل گیری شخصیت جناب خان پرداخته است و با بیان اینکه قاعدتا شکل گیری یک شخصیت محصول یک تیم است عنوان کرد: تیم عروسک گردانی، تیم ایده‌پردازی، صداپیشگی و طبیعتا حضور یک نفر مثل رامبد جوان اهمیت بسیاری دارد. مسلما در کنار اینها بخش مهمی از شخصیت وی نیز محصول زندگی و تجربیات من در شیراز و بودن در کنار جنوبی هاست.


بحرانی در رابطه با علایق جناب خان و اینکه این علایق به چه میزان سلیقه خودش است گفت: بالاخره در جهان واقعی علاقه سازندگان یک شخصیت روی آن تاثیر می گذارد اما نگاه همه سازندگان جناب خان این است که او مستقل باشد.


ما سعی کردیم خود را کنار بگذاریم و بگوییم که جناب خان سلایق خاص خود را دارد و ممکن است از چیزی بدش بیاید که محمد بحرانی، رامبد جوان و یا عروسک گردانان دوست داشته باشند و یا برعکس باشد.

 

جناب خان رامبد جوان

 


جناب خان طبق قواعد کاراکتری خودش جلو می رود. محمد بحرانی یک شیرازی است که تئاتر خوانده و در این زمینه ادامه تحصیل داده است. درحالیکه جناب خان یک لبوفروش دوره گرد است که جنگ را هم تجربه کرده و ما تجربه ها و سلایق متفاوتی داریم.


 به طور مثال در فوتبال جناب خان به عنوان یک جنوبی پاری سن ژرمن را خریده و طرفدار آن است و در تیم های ملی طرفدار برزیل است اما من یک آلمانی دو آتشه و هوادار بایرن مونیخ هستم. اگر بایرن مونیخ با پاری سن ژرمن بازی داشته باشد قطعا من و جناب خان دست به یقه خواهیم شد.


او در پاسخ به این سوال که  این انتخاب شما بود که سلیقه ورزشی جناب خان فرق داشته باشد؟ گفت:  این مساله خود به خود پیش آمده است، ممکن بود شخصیت جناب خان هم هوادار آلمان می شد اما قواعد کاراکتری ایجاب می کرد که او به عنوان یک جنوبی، هوادار برزیل باشد بنابراین نه من سلیقه خودم را تغییر دادم و نه جناب خان. من، رامبد و تیم فکری برنامه انتظار داریم که جناب خان سلیقه شخصی خود را داشته باشد.


صدا پیشه جناب خان با بیان اینکه  این عروسک  همان دایره واژگانی مردم کوچه و خیابان را به کار می برد چون جناب خان هم یکی از همین مردم است افزود: او یک فرد از طبقه متوسط رو به پایین با یک زندگی سخت و گذشته تلخ است. اگر بخواهیم طبق تقسیم بندی شما جلو برویم، بله باید گفت هم به اتفاقات روز واکنش نشان می دهیم و هم بدون اینکه جبهه گیری چپ و راست داشته باشیم به وقایع قابل نقد، انتقاد می کنیم.


او  همچنین در رابطه با گرایش سیاسی جناب خان نیز گفت: جناب خان حرف سیاسی بزند اما جهت گیری چپ و راست ندارد و هر جا به نظرش جای انتقاد داشته باشد انتقاد می کند.


بحرانی همچنین در پاسخ به این سوال که کل کل کردن جناب خان و رامبد جوان هم از آن ویژگی هایی است که مخاطب دوستش دارد. مرز این دیالوگ های جدلی برای شما کجاست؟ عنوان کرد:  باید نوعی تعادل حفظ شود. ما هم متوجه جذاب بودن این جدل ها هستیم، این دو گاهی رو به روی هم در می آیند، عصبانی می شوند و بعد هم می خندند؛ اینها وجهی از هنر نمایشی است که همیشه هم جذاب بوده است. رامبد و جناب خان دو رفیق هستند که با هم می خندند، بغض می کنند و گاهی هم با هم دعوا می کنند.


این صدا پیشه در رابطه با اجرا ی موسیقی خطه‌های مختلف ایران توسط جناب خوان گفت:  هدف ما بود که این اتفاق زودتر رخ بدهد و در شروع فصل ۳ تا حدی این انتقاد را داشتیم که موسیقی ها تکراری شده است و ما هم سعی کردیم سراغ موسیقی نواحی مختلف برویم که زمینه آن هم با دعوت از مهمانان مختلف که قومیت های مختلفی را شامل می شدند، فراهم شد.


اتفاقاً از این موسیقی ها استقبال زیادی هم صورت گرفت، هم از طرف آن قومیت و هم از طرف قومیت های مختلف که دیگر موسیقی ها را می شنیدند.


به طور مثال شبی که جناب خان موسیقی کردی خواند، بسیاری از دوستان عرب، لر و یا حتی دوستان فارس من پیامک هایی زدند که چقدر موسیقی کردی زیباست. این واکنش ها احساس بسیار خوبی را برای ما پدید آورد و حس رضایت بخشی بود که از طریق یک دریچه زیبا مثل موسیقی، اقوام به یکدیگر احساس بهتری داشته باشند. ‌

* پرداختن به قومیت های مختلف برای شما که اهل شیراز هستید و با جنوبی ها بزرگ شده اید چقدر می تواند سخت باشد چون باعث خواهد شد دایره کاری خود را گسترده تر کنید.

ـ راستش را بخواهید خیلی سخت است. اولاً تمام قومیت ها انتظار به حق و درستی دارند که اگر سراغ زبان و یا لهجه آنها می رویم، آن را به درستی ادا کنیم. آنها انتظار دارند اگر قرار است موسیقی ای که سال ها با آن بزرگ شده اند و یا در عروسی ها و دیگر مراسم ها آن را شنیده اند در این برنامه خوانده و اجرا شود، این اتفاق به درستی رخ بدهد.

طبیعتاً من بومی همه اقوام ایرانی نیستم و یک فرد معمولی هستم که سعی می کنم این آثار موسیقایی را نزدیک به لحن و زبان همان اثر بومی بخوانم. هیچ وقت هم نخواهم توانست مثل یک کرد، ترک، شمالی و... اشعار موسیقایی شان را بخوانم. با این حال تلاش بسیار ویژه ای می کنم و شاید باور نکنید که گاهی شب تا صبح و یا صبح تا شب آوایی را در حدود ۵۰ بار مرور کنم تا بتوانم مثل اصل آن بخوانم.

به طور مثال لرها اصواتی دارند که ما اصلاً در زبان فارسی نداریم و حتی من جای ادا کردن آنها را در حنجره نمی دانم و گاهی باید یک شب تا صبح تمرین کنم تا جای این نقاط را پیدا کنم ولی همان طور که گفتم، هیچ گاه به اصل آن نزدیک نمی شوم.

غیر از این مساله، پیدا کردن موسیقی محلی که بکر باشد و مردم دیگر نقاط ایران کمتر آن را شنیده باشند، بسیار سخت است. شبی که قرار بود خانم شهره لرستانی به برنامه بیاید، من باید یک کار لری می خواندم و اصلاً نمی خواستم قطعه «بارو بارو» را بخوانم. ما اجرای بسیار خوبی از گروه رستاک از این موسیقی شنیده و دیده ایم و برای بسیاری اجرای دوباره آن نوعی تکرار بود چرا که هر کسی اگر بخواهد به یک شعر لری اشاره کند، همین قطعه را به خاطر می آورد.

بنابراین من در عین زمان کمی که داشتم، با یکی از دوستان لری خود که در خوابگاه دانشجویی با او آشنا شده بودم تماس گرفتم و از او خواستم که قطعه ای لری را به من برساند. او هم یک قطعه بومی را دست نویس و اعراب گذاری کرد و عکس آن را برای من فرستاد.

این شعر در عروسی های لری خوانده می شد، اما قطعه ای بسیار بکر بود. دوست من سامان رحمتی خودش هم این شعر را با کمانچه اجرا و ضبط کرد و آن را هم برای من فرستاد. من آن شب فقط ۲ تا ۳ ساعت وقت داشتم و تمرین این شعر در آن ۲ ساعت به اندازه ۲ سال از من انرژی گرفت. چون من نه چندان معنی آن شعر را متوجه می شدم و نه حتی قبلاً آن را شنیده بودم و حتی اصواتش هم برای من آشنا نبود.

مخصوصاً که این شعر برای خود لرها بسیار معروف بود. درنهایت دوستم برای اجرای درست این شعر به تهران آمد و ۲۰ بار با همان کمانچه آن را با هم اجرا کردیم تا کاری نسبتاً درست ارائه شود. شاید بتوان گفت یکی از اتفاقات خوب زندگی من حضور در خوابگاه دانشگاه بود. من به وسیله دوستانی که در دانشگاه در خوابگاه دانشجویی داشتم ذخیره ای از موسیقی نواحی را دارم که همیشه در لحظات بحرانی به دادم می رسد. در دایره دوستان من کرد، ترک، بلوچ، عرب و... حضور دارند و همیشه به کمکم می آیند.

سایت ناگهان

این مطلب را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

برخی از مطالب مرتبط با موضوع حاشیه هنری :








  داغ ترین ها











  ببین و بخند