قصه خوب، در کنار بازیهای درخشان سبب شده تا انتظارها از سریال شهرزاد فراتر از پیشبینیها باشد. در این شرایط و پس از پایان فصل اول سریال شهرزاد، شاهد تحلیل های متفاوتی از این سریال پرمخاطب هستیم و دلایل متفاوتی در جهت پرمخاطب بودن این سریال بیان میشود.
به گزارش سایت ناگهــان ، (www.nagahan.com) در میان تحلیلهایی که در رابطه با سریال شهرزاد میشود، نگاه متفاوت عاطفه رضواننیا، دانشجوی دکترای ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی، فارغ از هرگونه جهت گیری سایت ناگهــان، در رابطه با شخصیتهای سریال فوق جالب توجه است.
رضواننیا در یادداشتی با اشاره به اینکه نه همه دخترها، اما بیشترشان یک شهرزاد درون دارند، این را با اطمینان میگویم. اصلاً به نظرم یکی از علل پرمخاطب شدن شهرزاد همین همذات پنداری شهرزادهای واقعی با شهرزاد مخلوق حسن فتحی است.
وی با اشاره به اینکه هرقدر زنان قصههای فتحی واقعی هستند – از آن شاهزاده قاجاری با بازی کتایون ریاحی در شب دهم تا همین شهرزاد با بازی ترانه علیدوستی – ادامه میدهد که مردان عاشق پیشهاش بیشتر به قصهها تعلق دارند. مردانی احساساتی که حرف دل را به همراه اشک و نگاههای عمیق عاشقانه بر لب جاری میکنند و آنجا که معشوق «ناز» میکند، با جان و دل «نیاز» میکنند.
وی با بیان اینکه به نظر من، مرد عاشق پیشه داستان شهرزاد، فرهاد است، همان مردی که هر دختری آرزوی داشتنش را دارد ادامه میدهد: احساساتی، شاعر پیشه، اهل دل، اهل قلم و در عین حال آنجا که پای دفاع از معشوق و شرف باشد، مشتزنی قهار. عجب ترکیب رؤیایی و دلخواهی برای دخترانی که شهزاده رؤیایی اینچنینی را به خواب میبینند. اما حیف که فقط به همان خواب تعلق دارد تا به دنیای واقعی.
او با اشاره به اینکه قباد از نظر من به مراتب از فرهاد واقعیتر است. قباد همان مردی است که میخواهد «آنطور که میپسندد» معشوق را دوست بدارد، بدون آنکه بداند معشوق چه میخواهد. نوشته است: قباد وقتی که میفهمد شهرزاد دیگر به او علاقهای ندارد بدون لحظهای درنگ، حق مادری را از شهرزاد دریغ میکند. او خودخواهانه شهرزاد را برای ارضای نیازهای روحیاش میخواهد، بدون آنکه معنی نگاههای نگران شهرزاد را درک کند و در پاسخ قدمهایی که شهرزاد به سوی او بر میدارد، نیم قدمی به او نزدیک شود.
او به شهرزاد وابسته است نه دلبسته، شهرزاد برای او حکم یک مادر را دارد تا یک معشوق. قباد با داستانهای شهرزاد از دنیای پرتنشی که شیرین و بزرگ آقا برایش درست کردهاند به خلسه میرود. او زندگی در خلسه و رؤیا را به جنگیدن با مشکلاتش ترجیح میدهد برای همین است آنجا که شهرزاد نیست، به مخدر روی میآورد. حال آنکه «زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت…»
وی با بیان اینکه به نظرم بزرگ آقا لطف بزرگی، نه به شیرین، که به شهرزاد کرد، آن هنگام که قباد را تهدید کرد شهرزاد را طلاق دهد وگرنه جانش را از دست خواهد داد. ادامه داد: میتوانم تصور کنم که اگر بزرگ آقا چنین تصمیمی را نگرفته بود، شهرزاد و قباد تا آخر عمر در کنار هم بخوبی و خوشی زندگی میکردند. اما شاید سهم برابری از لذت بردن از خوشیها نمیداشتند. شهرزاد اهل خیانت نیست.
او یاد گرفته که باید به شوهرش عشق بورزد برای همین هم تا زمانیکه قباد بر سر تصمیم است، او نیز سرسختانه برای حفظ زندگیاش تلاش میکند. برای او حفظ رابطهاش با قباد و فرزندش از همه چیز مهمتر است. شهرزاد سرنوشت خود را پذیرفته و برای عاشق قباد شدن، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند.
این دانشجوی ارتباطات با اشاره به اینکه شهرزاد، خانم دکتری که سنگینی و متانتش زبانزد همه است، برای خوشایند قباد به سلیقه او لباس میپوشد و هرگز او را به بدبینی و کج خیالی متهم نمیکند ادامه میدهد: برای همین است که میگویم شهرزاد حسن فتحی به مراتب از فرهاد واقعیتر است.
هزاران شهرزاد واقعی را میتوان هر روز در مترو، در ایستگاه اتوبوس، در دانشگاه و بازار دید. همان شهرزادهایی که قبادها را با همه لجبازیهای کودک درونشان، درک میکنند. همان شهرزادهایی که بد خلقی، بدقولی و بزدلی قبادها را روزی هزار بار پیش خود توجیه میکنند. همان شهرزادهایی که برای آرام نگه داشتن کانون خانواده از احساس خود مایه میگذارند. همان شهرزادهایی که سرنوشت را میپذیرند و منتظر میشوند که قبادها نیز این همه فداکاری را درک کنند.
وی در پایان یادداشتش مینویسد:شهرزادها واقعی هستند چون بالاخره آن لحظهای که از این همه درک کردن قبادها لبریز شوند، فرا میرسد و آن وقت است که رفتن را به ماندن، هر قدر که سخت باشد، هر قدر که محکوم شوند به نامادری کردن، ترجیح میدهند.
شهرزادهای واقعی میدانند که آن بیرون قصهها، هیچ فرهادی انتظارشان را نمیکشد!